شما همیشه لبخند روی لبتان هست؟!
چوکی کنار دست موتروان هنوز یک نفر جای دارد که موتروان سوار می شود و موتر حرکت می کند. موتروان نگاهی به زنی که کنار دستش نششته می کند و ارام می گوید.
– شما کرایه دو نفر را میدین؟
زن بی تامل و بدون اینکه به موتروان نگاه کند، می گوید:
– نه، چرا باید کرایه دو نفر را بدم؟
– خوب اینجا جای دو نفر هست…
– ببخشید، بار اولم هست که سوار موتر می شوم!!!
مرد حرفش در دهانش خشک می شود و بی صدا، اندام درشت زن را برانداز می کند. تمام راه کسی حرف نمی زند. موتر که به اخر خط می رسد مسافرین از موتر پایین می شوند. همگی ده روپیه کرایه موترشان را می دهند. زن بیست روپیه ای را به موتروان می دهد و بدون اینکه منتظر بقیه اش شود، از موتر پیاده می شود. چشمان راوی و زن برای لحظه ای به هم می افتد.
– شما همیشه لبخند روی لبتان هست؟!
راوی لبخند روی لبانش می ماسد و برای لحظه ای زبانش بند می شود. زن کیف دستی سیاهش را روی شانه اش می اندازد و دور می شود…
بله من هميشه لبخند دارم شما هم داشته باشين
كجايي؟
من هستم سوده خانم!
پس چرا نمی نویسید؟
چند وقتی ست نوشتنم نمی اید. پیشنهادت چیست برای این گونه وقتها!